جهان! شنیدهای صدایی را که از گلوگاه سکوت برمیخیزد؟ این خشم من است؛ نه زوزهای برای ترحم، بلکه پتکی برای درهم شکستن دیوارهای واهی. تو حسابهایت را اشتباه کردهای؛ فکر کردی پایداری من با اولین سنگ کوچک میشکند؟ من ریشههایم را در خاک حقیقت کاشتهام، جایی که تو هرگز جرئت ورود نداشتی.
این چشمانم را نگاه کن؛ پشت این نگاه، طوفانی خفته است که هر آنچه را که بنا کردهای به چالش خواهد کشید. تمام انتظارات پوچت را پس میگیرم. من نه قربانیام و نه تسلیم شونده؛ من نیرویی هستم که تو را به یاد خواهد آورد، حتی اگر بخواهی انکار کنی که وجود دارم. این عصبانیت، تنها پاسخ منطقی به جهانی است که از عمق و اصالت روی گردانده است."