همسرم خیلی منو دوست داشت و برام استوری میزاشت
مدام مادرش میگفت بااین کارا باارزش نمیشه زنت
درحالیکه من کاری نمیکردم که بخوام باارزش بشم
ازاونور دخترش مینداخت وسط که خواهر عزیزه😑
ازاونور دخترش میگفت زنت خود شیفتس از خودش تعریف میکنه درحالیکه من اصلا از خودم تعریف نمیکنم چون به خودم میرسیدم لباس های خوب میپوشیدم حس
حسادت داشتن و پیش خودم میگفتم خدایا من اصلا از
خودم تعریف نمیکنم چی میگن باارزش خود شیفته دیگه چیه😑
پسراهم میدونید مامانی هستن هیچوقت نفهمید مامانش چی میگه مدام به من میگفت خود شیفته برامن باارزش
نمیشی شوهرم میگفت بااین کارا میگفتم خدایا نه من پز دادم نه از خودم تعریف کردم چی میگن اینا دوتا کلمه خانوادش یادش دادن مدام به من میگه از رو حسادت خانوادش😑
واقعا دلم گرفته گفتم براتون تعریف کنم مدام حرص میخورم😔😔
یه وقتا میگم چقدر شوهر من خل و نفهمه که به حرف مامانشه