ميدونم اوضاع اف
اقتصادي داغونه
ولي شوهر منم بي فكره جالبه قبولم نداره و خودشو عقل كل ميدونه
هزار بار گفتم پولتو تو يه چيز نريز
رفته كل پولو ملك كرده
حالا نه اون فروش ميره نه اجاره
بدتر كلي وام گرفتو خرجش كرد
حالا حساب ضامنا رو هم بستم
من ديوانم سه تا چك از بابام گرفتم براش چون جناب همسر با بابام قهرن
اون سه تا رو هم فكر نكنم بتونه پرداخت كنه
مرتب به ما گوشزد ميكنه دست به عصا راه بريد اوضاع خرابه
ولي از اونور مادرش خرجش با شوهرمو داداششه
يعني الكي الكي خرج ميكنه
اينام حرفي نميزنن دلش نشكنه
اوف چقد عصبيم