شوهرم ودخترم اکثرشباتانصف شب پیش مادرشوهرمن حتی
تاالانم نیومدن گاهیم میخابن واصلانمیان شوهرم سه شب میاد اتاقمون تازه
بخدا خیلی دلم میگیره ازتنهایی میشینم گریه میکنم قرص میخورم ک بتونم بخابم
خیلی برام سخته ولی شوهرم اصلادرکی ازاین موضوع نداره خیلی برام سخته چیکارکنم بتونم تنهایی روتحمل کنم؟
خیلی تلاش کردم نمیتونم درست شم افسردم بنظرتون؟
بهش فکر نکن تو هم برای خودت زندگی کن
توام برو پیششون
برا چی تحمل کنی؟ با همسرت صحبت کن بگو اگه میخواستی پیش مامانت باشی چرا ازدواج کردی؟ کلاً هدفت از تشکیل خانواده چی بود؟ الان من چه نقشی دارم تو این خانوادهای که تشکیل دادیم؟؟؟
من تنهایی واقعااذیتم میکنه وقتی شوهرودخترم پیشمن خیلی حالم خوبه ولی وقتی نیستن عین دیوونه هاگریه میکنم غصه میخورم دست خودمم نیست خیلی تلاش کردم اصلاح شم وطاقت بیارم ولی نمیشه روز ب روزبدترشدم ممکنه افسرده باشم؟؟
باید برا شوهرت و سرگرم کردن دخترت برنامه بریزی تا کمتر جذب اون پیر زن بشن
مثلا بگو امشب میخوایم فیلم جدید ببینیم یا غذا درست کردم ببریم پارک بخوریم یا هرچی خودت میدونی
