یعنی کارما ؟
من سر مسأله گذشته نامزدم دم مراسم باهاش کات کردم (فهمیدم قبلا اعتیاد داشته الان نداره )
الان مامانم را قلبش بسته است نیم ساعت پیش بابام پاش ضرب دیده آوردنش خونه نمیتونه راه بره
مطمعنم نامزدم خیلی خیلی خیلی دلشکسته است از دستم و همیشه خدا خقشو میگیره و آدم خوبیه و مظلومه
ولی همش میگم من گناهم چیه که با استرس وارد زندگی مشترک بشم ؟؟
چیکار کنم بنظرتون دعایی چیزی بخونم