2777
2789

بچه ها من شهر غریب زندگی میکنم دور از خانواده هیچ کس رو ندارم شوهرمم چند روز رفته بود ماموریت برام یه مشکلی پیش اومده بود اعصابم واقن داغون بود داشتم دیوانه میشدم دیگه بلیط گرفتم اومدم خونه مامانم تا رسیدم خالم زنگ زد من بیمارستانم بیا پیشم ، بچه ها می‌دونم خواهرشه ولی من به مامانم احتیاج دارم حال روحیم بد بود از طرفی پدرم سکته کرده مامانم باید تو دستشویی رفتن به بابام کمک کنه ، از طرفی همین خالم مامانم سرطان روده گرفت بابام سکته کرد یه ملاقات حتی نیامد منم به مامانم گفتم نرو ، مثل خودش ، گفت نه باید برم منم ساعت ۱۲ شب اسنپ گرفتم اومدم خونه خودم گفتم تنها بمونم بهتره اینم از درک مامانم ، بهش گفته بودم چقدر حالم بده چند روزه دارم آرام بخش میخورم دختره خودشو که تو شهر غریب بهش پناه آورده بود ول کرد

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

سخت گیری نکن خب مادرته. مطمئنا بیشتر از خواهرش تو را دوست داره اما خب گاهی کاری پیش میاد و آدم مجبور ...

چه خواهری که مادر من سرطان روده گرفت نه بیمارستان آمد نه خونه

من فک کنم از خالت کینه داری و اینکه چون حرفت دوتا شد برگشتی انتظار داشتی مامانت دقیقا حرفت رو گوش کن ...

آره من با هرکس مثل خودش رفتار میکنم چطور مادر من سرطان روده گرفت و تا دم مرگ رفت نمی‌تونست یه ملاقات بباد؟ 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز