مادرش پیره و نمیتونه راه بره
ولی سرحال و خوب و تمیز و خوشگله و البته خیلی ساکته
من سه تا بچه کوچیک دارم و سختمه رسیدگی به یکی دیگه و پوشک کردنش
یکم تنبلم تک دختر بودم
حالا مادرشوهرم پنج تا دختر داره ۴ تا متاهل یه دختر مجرد داره تو خونه و یه دختر دیگش هر عصر میاد کاراشو میکنه پنج ماهه
یکی دیگش فقط هفته ای یه بار
اون دوتای دیگه هیچکاری نمیکنن
الان مجرده خسته شده بدرفتاری میکنه و کلا خیلی دختر زبوندراز و عصبی هست
شوهرم میگه بیارمشخونمون اون یکم استراحت کنه بدرفتاری نکنه باهاش
ولی من میدونم تحملش ندارم بعدم اون پنج تا دختر داره به اون بگن بیاد