چندوقت پیش رفتیم خونه همکار شوهرم بعد خانومش

حالا سوال بعدی وقتی خونه شما دعوت بودن رفتارش و برخوردش چطوره؟ بچه دارین شما؟ یا اونا؟

دوست شوهرم با خانومش که تازه ازدواج کردن اومدن خونمون 

خانومش یه کلام حرف نزد 

من از هر دری بردم و از هر دری آوردم  از سفید به سیاه چیدم ولی دریغ از یه کلام صحبت 

فقط تک کلمه  یا بله و خیر 😂

با اون همه تدارک که دیدم یه تشکر خشک و خالی هم نکرد و سفره هم کمکمون ن چید و ن جمع کرد 

حالا خودم مهمونی میرم  جدو آباد طرفو میارم جلو چشاش تا بزاره ظرفا رو هم بشورم  اینقد میگم و میخندم که وسطش چندلیوان آب باید بخورم😂😂گلوم خشک میشه دیگه 

ولی خداروشکر بعد اون دفعه ن دعوتشون رو قبول کردیم و ن هرگز دعوتشون کردیم و تمام😉

خوندم.

ببین منم اوایل ازدواج کردیم یکی از همکارای شوهرم اصرار ب رفت و آمد داشت من کلا سختمه با کسی که نمی‌شناسم رفت و آمد کنم خلاصه این آقا ی بار خودشو با پررویی دعوت کرد بعد وقتی اومدن هم دیدم خانومش که حداقل شیش هفت سال از من بزرگتر بود . ده دوازده سال خانه داری کرده بود رفت رو مبل نشست و تو قیافه . با اینکه من قبلش با شوهرم دعوا بودم که چرا بدون هماهنگی با من مهمون دعوت کرده اونم تازه پنج ماه عروسی کرده بودیم و دوماه بود اومده بودیم تهران .هنوز خستگی اثاث کشی تو تنم بود .اما اصلا ب رو‌نیاوردم چند مدل غذا درست کردم با روی گشاده ازشون پذیرایی کردم ...خلاصه همکارش هم آدم مزخرفی بود ولی چون شوهرم آدم کمروییه نمبتونست بگه من دوست ندارم. رفت و آمد کنیم یکی دوبار رفتیم و اومدن بعدش دیگه سر چند تا تیکه که همکارش مینداخت قطع رابطه کردیم .حالا منظورم اصلا ب شما نیست اون بنده خدا حتما انرژی خوبی ازین رفت و آمد نمیگیره شمام که فهمیدین بدون اینکه جنجال تو زندکی او درست کنید رفت و آمد رو کم کردین وقتی او ببینه خودتون اصرار ندارین ممکنه دوباره دوست داشته باشه رفت و آمد کنین دوست نداشت هم مهم نیست .فامیل نیست که حتما مقید ب رفت و آمد باشین 

وقتی خونه تون میومد هم حرف با تو نمیزنه؟