۵ ساله تو رابطه ایم دهن منو سرویس کرده
ی ساله میگم یا ازدواج یا کات
ک بالاخره اقا اومدن خواستگاری دوماه پیش
بعد خواستگاری هی باز منو میپیچند ک وای ب من شوک وارد شده متاهلی سختمه فلانه
گفتم خب بریم مشاور ببینم چته
اینم بگم اصلا دختر آویزونی نیستم همیشه خودش پیگیر بوده فقط من میگفتم تکلیف رو روشن کن یا کات یا ازدواج
خلاصه مشاور هم پیچوند نیومد ی ماه بلاک کردم کلا گفتم برو
حالا هی چند روز ی بار میزنگه پیام میده
مامانم میگ بیاییم رسمی کنیم منم گفتم دیگ نمیخوامت
چون اصلاااا آدمی نیس بشه رو حرفش حساب کرد
خلاصه امروز صبح ۵ صبح زنگ زد از خواب پریدم ریدم بهش چتامونو میزارم خوب گفتم ؟