اولین بار ۲۳خرداد۹۹بود همون روز ک باید پریودمیشدم نشدم و سریع بی بی چک زدم دیدم بلهههه خبرایی بدویدورفتم ازمایش دادم بله بود دوهفته بعد ب همه سوردادیم اماتوهفته ی ۶ام سقط شد.
باردوم آذرماه ۱۴۰۰بود ک فهمیدم حاملم گفتیم فعلاب کسی نگیم تا سه ماهگی ده روز بعد داداشم فوت کرد بیست روز بعد بچم تو ۸هفتگی سقط شد افسردگی گرفتم حالم بد بود تااینکه سال۱۴۰۲
تصمیم گرفتم برم ای وی اف چون حوصله دارو و دوادکتر و یک شب درمیون رابطه رو نداشتم و بالاخره ۱۴اردیبهشت ۱۴۰۳مثبت شدو تاب دنیابیاد جز استرس هییییییچ حسی نداشتم چون چشمم ترسیده بود هیچ لذتی از بارداریم نیردم هیچی. دی ماه ۱۴۰۳دخترم بدنیااومدو الان ۱۰ماه و ۱۴روزشه ک بغلم الهی قسمت همه منتظرا اما به موقع و باذوق.
دیگه ن حوصلشو دارم ن ذوقشو ....
من یکی از دوستام یک سال بود داشت اقدام میکرد و نمی شد، من خیلی نمی تونستم تصمیم بگیرم برای بچه دار شدن، دوستم به من گفت اقدام کن به این زودی که نمیگیره و خیلی ناباورانه با همون یک بار شد، بازم من خیلی حس خاصی نداشتم و سردرگم بودم. متاسفانه قلبش تشکیل نشد و از دستش دادم. تااازه اون موقع فهمیدم که وای من چقدر دوستش داشتم و میخواستمش.
این سری به جاش از لحظه ای که فهمیدم خیلی ذوق کردم. دعا کنید این رو صحیح و سالم بغل بگیرم و الهی که این تجربه نصیب همه ی چشم انتظارا باشه.
