بر علیه من تیم شدن تحویلم نمیگیرن ببینن با یکی صحبت میکنم زود میگن فلانی یه لحظه بیا کارت داریم ،همش پچ پچ میکنن میخندن(راجب من حرف نمیزنن اون لحظه)ولی میخوان حرص بدن
مادرشوهرمو باهام لج کردن مادرشوهرم با اونا یکی شده
شاید بگید خب نرو خونشون اما دعوت میکنن بعد انگار من نیسم تحویل نمیگیرن اگرم نرم دعوای شدید میشه با شوهرم جاریم بچه دار نمیشه البته یدونه داره دیگه نمیشه از حرصش مدام میگه تو خیلی گرمی زرت و زرت میخوای بزاعی ده تا ده تا💔بعد میگه عه وا بد گفتم
هر مراسمی میگیره مادرشوهرم نمیزاره منم فامیلامون دعوت کنم خودش فامیلاشو دعوت میکنه ک مثلا بگه من کسی رو ندارم
اون روز شوهرش تو جمع زد تو گوشش سر یه بحثی بعد منو شوهرم داشتیم چند روز بعد اون راجب چیزی صحبت میکردیم زود برگشته میگه اگه شوهر من بود ک منو کشته بود ک شوهرمو عصبانی کنه