گریه میکردم سوختم تیروئید گرفتم مشکل هورمونی گرفتم شب و روز گریه اون خوشحال و خوشگذرون
گذشت و من خوب شدم
الان همه چی برعکس شده
کارایی ک همسرم میکرد الان خودم نه ها !! ب صوزت ناخودآگاه دارم انجام میدم !! بخدا من اصلا قصد کارایی ک باهام کرد و من باهاش ندارم
اما چرا ؟؟ جالبه
مثلا منو ناراحت میکرد در حد مرگ
بعد میرفت خودش بیرون میرفت چای میخورد
میرفت پیش دوستاش وخانوادش
اما الان برعکس شد من ی حرکت خیلی بی منظور و یهویی انجام دادم
اون ناراحت شد گفتم اروم باش هر وقت اروم شدی حرف میزنیم
گفت عه اینجوریاس من ناراخت باشم تو خوشحال
شروع کرد ب خودخوری عصبی شدد
دو سال پیش بهش گفتم خدا کنه روزی بیاد بلاهایی ک سر من میاری یا ی دختر دیگه بیاره یا خوده من اینکاراتو بکنم بفهمی..
بعد دوسال دقیقا هم همین شد !!