اصلا انگار ی آدم دیگه بود.....
اخه میدونید من خاهر برادر ندارم کسیو ندارم باش دردودل کنم برا همین میام اینجا
قبلا تموم دردودلام با مامانم بود
مامان من قبل سرطان خیلی مغرور بود یعنی عزت نفس داشت هیچ وقت از کسی نمیخواست براش کاری کنه موهاش همیشه بلند بود میرفت کراتین میکرد همیشه ب خودش میرسید خودشو اصلاح میکرد با اینکه لاغر بود ولی زورش زیاد بود همیشه کارامو اون انجام میداد من تک بچه ی لوس بودم صداش خیلی قشنگ بود
ای کاش من بمیرم خدا😭 همیشه غذاشو سر وقت میپخت همیییشه خونه برق میزد از تمیزی و مرتبی مهمونا شوهرم اومدن خونه مامانم خالش گفته بود دسشوییشون (ینی مال مامانم اینا) انقد تمیزه میشه توش سفره پهن کرد غذا خورد😐😂 چقد با مامانم ب این جمله میخندیدیم
شوهرم ک از سر کار میومد مامانم همیشه باهاش شوخی میکرد و میخندوندش
قبل امتحانا همیشه برام دعا میکرد هروقت مریض میشدم برام نذر میکرد با بیماری خودش همیشه برام کلی دعا میخوند ساعت ها دعا و صلوات و زیارت عاشورا چله حق شناس و.....
مامانم خیلی خوشگل بود چشماش خیلی درشت و عسلی با مژه های بلند و پر و فرررر پوستش سفید و قدش بلند موهای مشکی اندام لاغر ولی پاهاش تو پر بود شکمش خیلی لاغر مثل مدلا بود صداش انقدر جوون بود که تلفن زده بود مدرسه گفته بود من نمیام معاون فک کرده بود دوستمه! رانندگیش خیلی خوب بود هر روز تصادف میکرد😂 همیشه لباسای نو میپوشید مامانم خیلی تو زندگیش سختی کشید هم بیماری روحی داشت هم جسمی آی بی اس و دل درد زیاد و همیشگی آخرشم که سرطان گرفت الان انقدر التماس دیگرانو میکنه و محتاج دیگرانه این روزا از قلب من پاک نمیشه نمیدونم چرا سرنوشتمون اینجور شد خدایا چرا😭💔