تقریباً ۱۰ روز هست زایمان کردم نه توجهی نه محبتی از طرف همسرم هیچی نه قدر دانی پول زایمانم رو که خودم دادم کلی اضافه تر بازم نق میزنه پول ندارم حقوق ماه بعدت رو اصلا بر ندار بزار برا خرج خونه بده به من 🥹 واقعاً دلم میگیره هورمون هام به هم ریخته با همه بی توجهی ها و بی احترامی هاش دلم پر نمیزنه برا یه لحظه در آغوش کشیده شدن برا یه بوسه به پیشونیم 🥹 امشب با همه درد و بی حالی که داشتم مامانم رو فرستادم خونه خودشون غرورم رو شکستم رفتم خودم سمتش تو بغلش اما ...... جز ایراد که وای چرا ورم داری شکمت اینجوری شده باید فکر یه زن دیگه باشم و...... چیزی نصیبم نشد🥲
به دلایلی نمیخوام و نمیشه طلاق بگیرم ولی بار ها فکر خیانت زده به سرم ولی از افکارم خجالت زده هستم ولی واقعا دلم عشق و محبت به نفر رو میخواد.موندم تو افکار خودم بعضی وقتا میگم خدایا مگه من آدم نیستم عشق میخوام محبت میخوام بعضی وقتا هم از این که به همچین گناهی فکر کردم حالم بد میشه
اگر جای من بودید چیکار میکردین؟؟؟(نگید طلاق چون نمیتونم )