😂😂بخند وا
ناراحت نشدم که هیچ خودمم خندیدم با ریپلایی ک زدی
چون میدونم خنده داره😂
روز تولد داداشم قبل اینکه مهمونا بیان پسرخالم افتاد پاش گرفت به شیشه مبل اندازه ده سانت پاره شد کلی خونریزی و اینا
تا ببرنش اورژانس چند دقیقهای جلو چشم من بود
اونو سوار ماشین کردن رفتن منو چند نفر تو خونه بودیم رفتم آشپزخونه یه لیوان اب برای مادرم بیارم وسط آشپزخونه افتادم😂
هنوزم بعد۶ سال یاد این خاطره میفتن برام تعریف میکنن میخندن