ى بار نصف شب ياشدم ديدم بابام رفت دسشويى خودمو زدم بخاب ولى تا صبح بيرون نيومد صبحم بابام كفت من اصن نصف شب يا نسدمو باور نكردن
من يه برادر داشتم كه تويه سالكى فوت شده. اون زمان بابام ميبره يهدقبرستون خاكش ميكنه وبه
مادذم جاشو نميكه.من بجه بودم خوابشو ديدم. كفت
به مامان بكو من كنار فلان دذخت و فلان جا خاك
شدم.وقتى به مادر خدابيامرزم كفتم كلى كريه كرد و
باهم رفتيم دقيقا همون نشانه هايى كه توخواب ديدم
بود.