من و جاريم ميگفتيم مامان ،مادرشوهرم رفتارش ي كم سرد بود كم كم از زبونم افتاد جاري اخريم ميگه مامان جون اونم ذوق ميكنه جوري ميگه الهام جان مامان ،انگار واقعا مامانشه
من و اون يكي خار داشتيم انگار ،به پدر شوهرم بابا ميگم
هواي نبودنت داره خفه ام ميكنه بابايى لطفا براي باباي آسمونيم صلوات بفرستين🖤خداي من شكر