من وقتی میرم مدرسه تو خونه نمیتونم بخونم
از وقتی هم که میرم انگار بیکار میشینم برای اینا
از یه طرف بابام تلوزیون و بلند میکنه که کرد میشم خدا لعنت کنه جومونگ تموم هم نمیشه رو اون بیشتر غیرت داره تا روی ما
مامانم که مدیر مدرسه هست از مدرسه که میاد انتظار داره خونه تمیز غذا اماده چرا اینجوریه چرا اونجوریه فقط غر میزنه
خواهرم هم که مشاور مدرسه هست تازه امسال قبول شده خسته کرده منو
میخواد با دوستاش بره بیرون از شب قبل لباس میپوشه که این خوبه اون خوبه یعنی تا نظر منو نگیره ول کن نیست درو هم قفل میکنم انقدر در میزنه تا باز کنم چون اشپزیش خوب نیست اشپزی من خوبه همش میخوام که من غذا درست کنم
اتاق خودمو خودم جارو میکنم
کنکور خواهرم غذا رو تا دم در میبردیم براش
نمیدونم برای عید چیکار کنم بدبخت میشم کتابخونه هم فک نکنم بتونم برم
موندم چیکار کنم