من ۱۳ سال برای زندگیم جنگیدم یک تنه
اگر این زندگی ۱۳ سال پابرجا مونده برای تلاش من بوده
روز به روز بهتر شدم روز به روز با محبت تر شدم.
جنگهای اعصابی داشتم که هر دختری جای من بود افسردگی میگرفت یا طلاق
من موندم به امید اینکه درست میشه اینقدر ازم ایراد گرفته بود و اینقدر گفته تقصیر توعه که خودمم باورم شده بود مقصرم
بداخلاقیاش بی محبتیاش بی عرضگیاش
همه رو تحمل کردم و بدون هیچ کینه ای بازم دوسش داشتم
گاهی خودمم تعجب میکردم چرا اینقدر بدیایی که در حقم کرد زود یادم میره ؟