😕😕😕
امروز نامزدیم بود فقط نشون اوردن
نه عقد نه ضیغه محرمیت
4ساله میشناسمش نامزدمو
و میدونستم قبل دوستی من بحث ازدواج فامیلی بوده و چون ناهنجاری بارداری وجنین زیاد داشتن راضی نبود و ازدواج نکردن و امروز با کمال وقاحت خواهر 50سالش این حرفو زد
هیچی نگفتمممم نمیدونستم چی بگم اصلااااا
جتی خجالت کشیدم به مامانم بگم
وا😐
چقدر بی شخصیت
چقدر بی ادب
خدا رحمت کنه
به همسرت بگو تا ادبش کنه
چقدر گستاخ بود
ببین نمیگم جنجال کنی اما زیادم کوتاه بیاید
پیداس میخورتت
اسی تا محرم نشدین یه فکر اساسی بکن الان که هنوز نه به داره نه بار دارن اینجوری میکنند خرشون ار پل بگذره قراره چیکار کنند نمیگم دعوا کنی ها نه ولی مدیریت کن
به مادرت بگو
فقــــــط سیاست به خرج بده....اصلا تو روش چیزی نگو که بد شه واست..فقط سیاست به خرج بده و بعدا میبینی خودشون از رفتارشون پشیمون میشن و شوهرتم طرف خودت میکنی میشی گل سرسبد
اتفاقا از دخترعموی شوهرت پیش خواهرشوهرت هم تعریف کن
ببین اگر همسرت پشتت نباشه
بدبخت ترینی
به انتخابات خوب فکر کن
اشتباه کردی
همون لحظه میگفتی شمام به خواهر خاستگار قبلی من نمیرسین امیدوارم حداقل نصف اوشون شخصیت داشته باشی
شوهر بخدا ارزششو نداره ک بخاطرش اجاره بدین بهتون توهین کنن
وقاحت تا چقدر... من باشم به مامانم و نامزدم میگم. اگر دعوا راه ننداخت، باهاش نمی مونم.. خیلی جدی گفتم. یه کم که سنت بره بالا اعصاب و آرامشی با وجود این بی شعور واست نمی مونه
معلومه خیلی سری از دختر عموش
و هم حسودیش دراومده هم خواسته عقده خالی کنه هم خودشو پیش عموش شیرین کنه که من به عروسمون عوض شما اینو گفتم به شوهرت بگو اما باهاش بحث نکن اصلا فقط بگو فکر کنم خواستن تو کار سختی باشه یکم احساس میکنم شمشیر رو از رو بستن
اگه اشتباه فکر میکنم بگو و بعد بگو من بهت اعتماد دارم من خودمو درگیر نمی کنم بخاطر تو
خدا بهت رحم کنه بااینا شمشیرو از رو برات بستن از الان
تو هم میگفتی شعور که نداری ولی حدعقل نخ سوزن داری که باهاش لباتو بدوزی
