من هرچی از ترکیه اورده بودم بهشون دادم بعضیاروهم حتی پوشیده بودم تو خونم ولی خوششون اومد دادم بهش. بعد چون من بیمار روحیم و زیاد پرانرژی نیستم ازش لباس خواستم یکی دوبار قرض داد بپوشم بعد به یکی دیگه گف من دوست ندارم لباسمو کسی بپوشه مخصوصا اگر انرژیش مثبت نباشه مثلا به دنیز میدم میندازم با نمک میشورم. قلبم هزار تیکه شد ولی جالبه لباسای منو میپوشه چطور لباسای من انرژی منفی ندارن. بخدا ادم گریه بکن و اه و ناله بکنی نیستم ولی خب دست خودم نیست بخاطر گذشته سختم بیمارم. جالبه همیشه میگه از دنیز مهربونتر و دلسوزتر و دست و دل بازتر من ندیدم بااینکه مریضه اصلا اذیت بکن نیست.
Erturan seni göktanrıdan, umay anneden hediye aldım, ah erturan seni sevdiğim bilemezsin anne, yere goye sığınmaz bile