خیلی دوست دارم بخونم
خیلیا
ولی اینقد بهم ریخته هم که با خدا هم دیگه نمیتونم حرف بزنم
اینقد با خودم کلنجار میرم
میگم ببین چقد خدا بهت نعمت داده
حالا یه سختی هم گذاشته تو زندگیت
ولی باز هم میگم نه درسته نعمت هشت ولی آخه این کل زندگی من تحت شعاع قرار داده
خیلی بهم ریخته هم خیلی دوست دارم خودم به خودم کم کنم
چون هیچکس درکمم نمکینه
ولی خودمم نمیتونم به خودم کمک کنم
من یه زندگی عادی دارم
الان هم دارم کیک میپزم برای تولد دخترم
میخوایم بریم بیرون
میدونی ولی اینا ظاهر
پیاده روی میرم، آهنگ گوش میدم
دارم برا خودم یه شغل راه میندازم
ولی اون مشکل همه اش رو روانمه
هي نعمت های که دارم شکر میکنم میگم خدایا قربونت برم که اینقد بهم دادی
ولی اگه اون مشکلم حل میکردم واقعا عالی میشد
اصلا نمیتونم باهاش کنار ببام
درصورتی که همه اطرافیانم فک میکنن کناراومدم
ولی فقط ظاهری و هست نقش بازی کردن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
