دانشجوعم هر هفته میرم میام مرکز استان . ۱۵۰ کیلومتر فاصله س
اون بار تاپیک زدم عطر تند و شیرین رو ساعت پنج صبح خالی کردن روشون از حالت تهوع و سردرد داشتم میمردم
الان یه نفر کنارم نشسته مشکووووووک
گوشیمو خم میشه نگاه میکنه هی میکشم این ور . برمیگرده بهم نگاه میکنه . چرت و پرت میگه. فضولی میکنه . تازه هممممه اینا به کنار داره ناخن هاشو میگیره 😐😐😐😐😐😐 حالم بد شد ناخن های چرکشو چرا اینجااااا عوووموق
خدا به خیر کنه تازه سوار شدم