اگه چندتا تاپیک قبلمو بخونید میبینید رابطه منو شوهرم چندان خوب نبود،الان من چند روزه خونه نیستم اومدم روستامون شوهرم زنگ زد گفت اومدی یه مسافرت دوتایی بریم باهات حرف دارم،دلشوره افتاد دلم پرسیدم میخوای جدا بشیم؟گفت نه خیالت راحت من دوستت دارم میخوامت فقط یه سری اشتباهات کردم میخوام خودم بهت بگم مشکلمونو حل کنیم باهم،در صورتیکه توی ۱۰سال زندگی ندیدم شوهر من اینجوری بخواد وقت بذاره یا حرف بزنه...
فکرم درگیر شده،دلم آشوب،یعنی چی میخواد بهم بگه
فکرم فقط به خیانت میرسه درصورتیکه در این مورد مثل چشام به شوهرم اعتماد داشتم یعنی از اعتمادم سو استفاده کرده�
خدا کنه چیز بدی نباشه حالا باید۵یا۶ روزم صبر کنم تا وقتش بشه بریم باهم حرف بزنیم🙃