2777
2789
عنوان

بازم آبروریزی خانواده من

485 بازدید | 27 پست

بابام تازه از بیمارستان مرخص شده جراحی قلب داشته اونم دکتر نمی‌خواسته مرخص کنه خودش امضا داده با مسئولیت خودش اومده خونه چون نزدیک یک ماهه بیمارستانه خسته شده امروز بعد مدت ها اولین روزه که خونست 

 صبح خواهرم صبحونه نخورده تغذیه هم نبرده ، بابام با مامانم جلوی همه دعوا کرده که این چرا هیچی نمیخوره؟! 

تمام فامیل بابام خونه مان و همه شون بازم دعوای اینا رو دیدن و انقدر  دعوا شدید بوده که زن عموم چندبار اشاره کرده به بابام که بسه دیگه 

 واقعا خواهرم هیچی نمیخوره ده سالشه ولی اندازه بچه دوساله هم نمیخوره . هر دکتری بگید بردنش . کلی مکمل و شربت میخوره ولی فایده نداشته 

در این حد اشتهاش کمه ماکارونی رو چندتا دونه میخوره میگه سیر شدم یا ناهار مثلا پلو و قیمه باشه پنج تا لپه میخوره ۲۰ تا دونه برنج میگه سیر شدم . تو مدرسه میان وعده گرم دارن اندازه یه قاشق کوچولو میخوره فقط 

قد و وزنش چقدره

خدا ما را هدایت می کند خدا بر امر خود غالب است خدا امر خود را به انجام می رساند خدا نور خود را کامل می کند دست خدا بالاتر از همه دست هاست خدا تنها قدرت کل هستی است رب من خداست مالک و صاحب اختیار من خداست 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو خونه ای ک پدر مادر همش با هم بحث و دعوا و تنش دارن،هر لقمه انگار زهر ماره

احتمالا بی اشتهایی آبجیت عصبی هست

مثل من

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

قد و وزنش عجیب غریب نیست اشتهاش عجیبه ۱۵۵ قدش وزن ۳۲ اینا باید باشه دقیق نمیدونم

خب وزنش کمه

خدا ما را هدایت می کند خدا بر امر خود غالب است خدا امر خود را به انجام می رساند خدا نور خود را کامل می کند دست خدا بالاتر از همه دست هاست خدا تنها قدرت کل هستی است رب من خداست مالک و صاحب اختیار من خداست 

شاید خواهرت میوه و تنقلات میخوره که اشتها نداره برا غذا

نه اصلا تو عمرش یه پاکت شیر رو نتونسته کامل بخوره 

میره پیتزا میخره به‌قول بابام نوک میزنه فقط اندازه یه بند انگشت میخوره 

حرص خوردن فایده نداره بزرگ میشه خودش اشپزی میکنه. اگر قدش خوب باشه رهاش کنید ‌پدرتون هم استراحت کنند ...

اخه بابام اصلا با غذ خوردن این کاری نداشت تا حالا 

امروز اونم جلوی مهمون گیر داده 

قبل این حتی یکبار نگفته بود چیزی 

کاش اشتهای منم اینجوری بود

قدش که خوبه بنظرم اگر کمبود ویتامین و اهن نداره ولش کنید به حال خودش

بدن خودش بلده حرف بزنه 

نیاز باشه به مواد مغذی خود بدن میگه 

وقتی بچه دار میشی ، دنیا ازت یه گروگان داره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

وضعتان چونه

irene_00 | 20 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز