بابام تازه از بیمارستان مرخص شده جراحی قلب داشته اونم دکتر نمیخواسته مرخص کنه خودش امضا داده با مسئولیت خودش اومده خونه چون نزدیک یک ماهه بیمارستانه خسته شده امروز بعد مدت ها اولین روزه که خونست
صبح خواهرم صبحونه نخورده تغذیه هم نبرده ، بابام با مامانم جلوی همه دعوا کرده که این چرا هیچی نمیخوره؟!
تمام فامیل بابام خونه مان و همه شون بازم دعوای اینا رو دیدن و انقدر دعوا شدید بوده که زن عموم چندبار اشاره کرده به بابام که بسه دیگه
واقعا خواهرم هیچی نمیخوره ده سالشه ولی اندازه بچه دوساله هم نمیخوره . هر دکتری بگید بردنش . کلی مکمل و شربت میخوره ولی فایده نداشته
در این حد اشتهاش کمه ماکارونی رو چندتا دونه میخوره میگه سیر شدم یا ناهار مثلا پلو و قیمه باشه پنج تا لپه میخوره ۲۰ تا دونه برنج میگه سیر شدم . تو مدرسه میان وعده گرم دارن اندازه یه قاشق کوچولو میخوره فقط