۴ سال و نیمه هست نیمه اولی هست سال دیگه باید بره پیش دبستانی...بشدت بشدت وابسته خودمه یک هفته تدریجی کم کم بردمش مهد کودک روزی دوساعت خودم هم کنارش بودم مشاور گفته تا یک ماه باید خودم کنارش باشم...ولی سر یک ساعت میگفت بریم بریم خسته شدم اصلا اجازه هم نمیداد من حتی برم پشت در ...خیلی نا امیدم میترسم اصلا نمونه تنها از صبح تا ظهر
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
لابد مهد نتونسته جذبش کنه به قول خواهرم مهد باید مربی داشته باشه نه خاله .مربی بلده چجور جذب کنه ولی به اصطلاح خاله های مهد یکی مثل خودمون هستتد که رفتند سر کار.مهد که خواهرزاده ام رو بردیم همون اول گفت کارمون رد بلدیم که بجه جذب بشه
مشاور چه حرف عجیبی زده کلا تا حالا جایی تنها نذاشتیش؟مربی تلاش نکرد سرگرمش کنه؟
اتفاقا درست گفته من قبلا بردمش مهد کودک چندروز که موندم اومدم خونه براش هم توضیح میدادم و میومدم دخترم اضطراب جدایی گرفته خیلی روش تاثیر گذاشت و دیگه هرکار کردم مهد نرفت که نرفت هنوز هم ترس اونموقع رو داره میگه میترسم وام کنی ....
برادرزاده شما هم وابسته مادرش بود فقط؟ پیش شما نمیموند اصلا ؟؟؟
پیش ما میموند چرا ولی مثلا کلاس و اینا که مادرش میبرد نمیموند بعد مادرش با مربی و اینا صحبت کرد اونام هی باهاش بازی میکردن طوری که کلا مادرش یادش میرف بعد یه مدت عادت کرد الآن خودش وسیله هاش و جمع میکنه که میرم کلاس
خیلی پیشش نمون بهش بفهمون که همیشه نمیتونم پیشت باشم