من تو یکی از آشنایان ی ااقایی بودن والا سنشونمکمنبود ا
تو خونشون هر اتفاقیمیفتاد فوری ب خاهر مادرش میگفت
تااینکه یروز کارشون کشید ب طلاق خواهرای پسره با مامانش راه و چاه یادش میدادنکه اره اونو طلاق بده ی دختر برات میگیریم ازبس فتنه بودن آخر سر راهی دادگاه شدن اما برگشتن
اما چهفایده که شوهرش زنشو جلو همه خراب کرده بود دختره تو خونه هرکاری میکرد فوری گزارش میداد ب خاهر و مامانش
اینا از طلاق برگشتن اما بازمپسره ب خاهرشاتفاقات و میگه
هنوزه هنوزه از دست شون آسی شده بیچاره پیر شده ازدست شون از دست شوهرش درواقع بخاطر بچه مونده