الهی بگردم، تاپیک قبلی توضیح دادم چرا با مادرم دعوامون شد، اما باز میگم من کلا خیلی دیر به دیر میرم هفته ای یه بار اونم برای غذا نه، میشینم دو سه ساعتی برمیگردم، یه روز که مثلا ده روزی میشد نرفته بودم زنگ زدم گفتم هستی بیام یه سر خونتون؟ (تو یه محله هستیم تقریبا) گفت ای بابا. من خیلی ناراحت شدم گفتم مگر من هر روز میام یا مثل دخترای دیگه هر روز شام و نهار خونتم؟ هفته ای یه بار میام کلا اونم نمیام و خیلی هم گریه کردم. بعد اون هرچقدر زنگ زد و گفت بیا و توضیح داد جوابشو ندادم و یه بار گفتم دیگه هیچوقت پامو خونت نمیذارم اینم بگم که کلا بی محبت هست یکم، محبت کلامی اصلا نداره و از بچگی هم همش طوری رفتار میکرد انگار مادرم نیست و کلا گردن نمیگرفت منو حالا امروز صبح بیدار شده بودم اماده میشدم برم سرکار دیدم مامانم زنگ ایفون زد پشت دره، اومد تو گفت دیشب براتون قرمه درست کردم که دیکه امروز شام درست نکنی برای نهار فرداتونم بمونه. خیلی شرمنده شدم واقعا ازش تشکر کردم خیلی