رفتم داروخانه یه قطره چشم میخواستم دکتر آقا بود و داشت مشاوره میداد به خانم که دکتر نبود گفتم کارم رو گفت بزار دکتر کارش تموم بشه صبر کردم بعد چند دقیقه گفتم خانم میشه بگید یه قطره به من بدن برم . یکدفعه به من حمله کرد با لحن تند که مگه نمی‌بینی دکتر کار داره چه عجله داری و اینجور حرفا و اصن ول نمی‌کرد منم خیلی بی زبونم و در حد چند کلمه گفتم اصن یادم نیست و بعد دکتر خیلی با شخصیت بود و آروم همینا رو قشنگ بهم گفت . بعد زنع چپ چپ نگاهم میکرد رو کردم بهش گفتم این خانم اصن اعصاب نداره با خنده بهش گفتم بعد باز اون شروع کرد که خودت اعصاب نداری ووووووو کلی حرف ولی من دیگه باهاش حرف نزدم با دکتر راجع به دارو حرف زدم و آخر دکتر گفت خانم فلانی ول کن آروم گفت بهش
حالم ازین بی زبونی خودم بهم میخوره . تا میخام با غریبه بحث کنم صدام میلرزه نمیتونم
خب جوابشو خیلی خوب دادی
عقده این بعضیا چقد
از دکتر میپرسیدی این خانوم واکسن هاریشو زده؟
روانی بود
خب اگه من اونجا بودم ک به تو و دکتر افتخار میکردم
و اون خانم از نظرم فق یه بیمار شناسایی میشد
بنظرم تو هیچوقت شان تو بخاطر رفتار نادرست یکی دیگه پایین نیار
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
