انقد زخم روحی از دپران کودکیش دارع که خدا میدونه از کتک های پذرم و ظلم هاش و عین حیوان کار کشیدن از بچه ی دبستان و تنها گذاشتنش تو ساختمان نیمه کارع
الاهی خدا ازین بدترش کنه پذربزگمو الان سرطان گرفته الاهی به بدترین شکل بمیره زجر کش بشه که انقد این بچه رو زجر داره الاهی اتیش به قبرش بباره جسمش تیکه تیکه بشع آخه بچع ی دبستان رو با کابل میزنن مردک هار
الاهی هدا جزات رو بدع که دارم میبینم که دادع
پدرم انقد مهربانه انقد محترمه که خدا میدونع عیچی برام کم نداشته اما دلم خونه برای کودکی خودش