گفتی قرص یاد یه چیزی افتادم داشتیم میرفتیم زیارت بعد من حالم بد بود مامانم یه دونه قرص حالت تهوع بهم داد آبم کم بود همینجوری تو دهنم موند و له شد یه مزه تلخی میداد بعد مامانم یه دونه کیک از این کیک یزدیها داد تا باهاش بخورم مزه کیک و قرص با هم قاطی شد الانم که الانه مزش اومد زیر دهنم وای