من از وقتی با گربه ها دوست شدم و فهمیدم که چقدر بااحساسن و چقدر درک و شعور دارن، فهمیدم گاو و گوسفند هم مثل اونا هستن. با احساس و با درک و شعور. پس نباید بخورمشون. فهمیدم که اونا غذا نیستن، بلکه یه موجود بافهم هستن که دلشون میخواد زندگی کنن. عشق دارن به بچشون، میفهمن همه چیزو. حتی مرغ ها.
واسه همین دیگه گوشت و مرغ نخوردم.
بعد که فهمیدم توی صنعت لبنیات و تخم مرغ چقدر به حیوانات ظلم میکنن، دیگه اونارم نخوردم و کامل وگن شدم.
مثلا توی صنعت تخم مرغ، جوجه های نر 1 روزه رو زنده زنده چرخ میکنن یا دفنشون میکنن زنده زنده تا بمیرن. چون جوجه نری که به دنیا اومده، نمیتونه تخم بذاره. و از اون طرف هم نمیتونن بفرستنش به مرغداری تا از گوشتش استفاده کنن چون اون جوجه با هورمون و دستکاری ژنتیکی به وجود اومده و گوشتش به درد نمیخوره پس میکشنش.
یا مثلا توی صنعت لبنیات، به گاو ماده تجاوز میکنن حاملش میکنن به زور. بچش که به دنیا اومد، بچه ی شیرخوار رو از مادرش جدا میکنن و مادرش رو توی یه فضای 1متری زندانی میکنن و دائم شیرشو میدوشن. و دوباره و دوباره این تجاوزها ادامه پیدا میکنه تا زمانی که اون گاو پیر بشه و میفرستنش کشتارگاه. و هربار که بچشو ازش جدا میکنن، افسردگی میگیره چون واقعا حس مادرانه داره. بچه هم اگه نر باشه، میفرستن کشتارگاه. اگه ماده باشه، دوباره میاد به چرخه تجاوز و شیر. 😔 الان که میگم، دوباره حالم گرفته شد. هربار فکرمیکنم، حالم گرفته میشه.
اون عکس خندان گاو که روی شیرها هست، همش دروغه. گاوها خوشحال و خندان نیستن.
صنعت گوشت هم که لازم به توضیح نداره. اونو همه میدونن که چه صنعت خشنیه. و چقدر گاو و گوسفند ها قبل کشتار، میترسن و موقع کشتار، درد میکشن.