از این چاقی لنتی خسته شدم روانم داره نابود میشه

عزیزم به خودت بگو چرا باید یه عمر حسرت بکشم و زندگیم زهرمار شه

یه بار برای همیشه دست خودمو میگیرم و به آرزوم میرسم و یه عمر عشق و حال و زیبایی

وای مشکل منم هست قبلنا خیلی چاق بشم میومدم روهفتاد یه ماهه رژیم میگیرم برمیگردم ۶۶ اصلا تحمل اضافه وزن نداشتم بعد زایمان دومم شدم ۸۰ الان اصلا هیچ اراده ای واس رژیم ندارم بیخیال شدم اه....ولی اعصابم شدیدددد خورده لباسا زمستونیم اندازم نیستن

کالری شماری کن

تا ۶ خیلی کم بخور 

بیشتر کالری رو شبا بخور

شبم یه ساعت تو خونه یا بیرون پیاده روی کن

لاغر میشی

منم ۸۰کیلو هستم از رژیم فراری سردرد بدن درد ..کلا اسم رژیم بیاد بدن احساسقحطی زدگی می‌کنه باید اصولی باشه مغز گول بزنی که برا ماها سخته ..خلاصه من اون ماه دکتر زنان بهم الکارنیتین ۲۵۰داد بعد من تنبل همون ماه رفتم باشگاه از شیرینی بیزار شدم کمتر غذا میخورم بدون اینکه بگم رژیمم ..

وای منم دقیقا شبا اصلا انگار بدون فکروعقل دربرابر غذا عمل میکنم مثلا خودمو تا ۱۰ شب میگیرم هیچ نمیخورم یعو ۱۰ ونیم تا ۱۲ هرچی جلومه هی میخورم

کالری شماری کن

بیشتر کالری روزتو بذار برا شب

مثلا دو تا ساندویچ تخم مرغ یا کالباس بخور شب با باگت

ولی کالریشو بشمار

من لاغر بودم و آرزوم بود اسکینی باشم

گفتم باید خودمو به آرزوم برسونم

۱۲ کیلو کم کردم الان رو ابرام

از خوشحالی خودمو تو اینه میبینم میشینم گریه میکنم

میدونم دیوونه م😁

انگار یه نیرویی منو سمت خوراکی میبره مثلا یه هفته گفتم هیچی نخرم که وسوسه نشم بخورم...باورت میشه گشنم نیس ولی انگار یکی تومغزم میگه پاشووو بخور لقمه پنیر میگیرم دوسه بار بعد مثلا شربت درست میکنم میخورم بعد یکم تست و مربا هی تا مرز انفجار بدون دلیل میخورم اخرشم اعصابم داغون میشه صبح با تهوع بیدار میشم

قبلنا اصلا اینطور نبودم بعد۷ دیگه هیچی نمیخوردم از بعد بارداری دومم اینطور شدم...بعد بارداری اولم وزنم ۶۷ بود الان ۸۰ م

افرین به اراده‌ت منم یه زمانی اراده‌م خیللللی قوی بود اما الان اصلا

ای بابا متاسفم عزیزم اراده ت ضعیف شده انگار

من تو خونه هیچی ندارم که نتونم بخورم

فقط کاهو و میوه و سبزی اینا

خونمون قحطیه بخاطر رژیم