اصلا فکنمیکردم اینطوری بشه
مادر شوهرم از کربلا اومده به خواهر شوهرمگفته واس بچهای منو جاریم از اینجا سوغاتی بخره بده بهشون واس بچهای جاریم کاپشن خریده هرکدوم ۲ میلیونی واس بچهای من بلوز شلوار ۲۰۰ هزاری
اومد خونه به شوهرم گفتم اشکالی نداره اینارو گرفته ولی بحث ارزش و احترام نه به تو نه بچها گذاشته انگار بری مهمونی جلو یه نفر چلو کباب بزاره جلو ینفره نون خشک
شوهرم رفته خونه مامانش بلوز شلوار پس داده طفلی مادر شوهرم خبر نداشته از سوغاتی همه چیز زیر سر خواهر شوهرمه شوهرمم باهاش بحث کرده طفلی خیلی ناراحت شده
اومد گفت رفتم با مامانم بحث کردم گفت چرا مامانت که مقصر نیس گفت از بس تو توی گوشم از خانوادم بد گفتی الان میگی چرا رفتی