مامان من از گل پاک تره بهترین نعمت زندگیمه ولی بابام الکی بهش تهمت میزنه فکر میکنه با شوهر عمم دوسته با اینکه مامانم حتی گوشی هم نداره رفت و امدی هم با عمم نداریم مامانم حتی به زور با شوهر عمه هام احوالپرسی میکنه و بابام شک داره هر موقع اعصابش خراب باشه اون بحث رو میکشه وسط و طعنه میزنه که زنای خیانتکار رسوا میشن فلان خود بابام دوبار خیانت کرد فکر میکنه مامانمم مثل خودشه لعنت به این مرد که زندگی مامانم و مارو تباه کرد
پدرت از اول همین بوده مادرت خودش خواسته تو این زندگی بمونه شما دخالتی نکن ، اصلا پاشو برو یه اتاق دی ...
من حالم خیلی بد میشه این حرفا رو میشنوم حتی مدتی باعث شده بود شک کنم به مامانم ولی باز فهمیدم مامان من خیلییی پاکه مامانم پشتوانه ای نداشت که بخواد جدا بشع بخاطر منو داداشم موند