تقریبا ۲۰ روزه زایمان کردم مادرشوهرم الان ۲ هفتهست خونهی ماست قرار بود یه هفته بمونه ولی یه هفتهی دیگه موند باز
یکی دیگه از پسراش زنگ زد گفت بیام دنبالت گفت نه الان نیا جمعه بیا. الانم زنگ زد به همون گفت نه دوشنبه بیا
الان اصلا حوصلهی خودمم ندارم اینم هوار شده رو سر من. نه تو بچه داری کمک میکنه نه هیچ کاری. اصلا کاری هم بلد نیست هر چند وقت یه بار چندتا ظرف میشوره که دیگه گند زده به آشپزخونه هر ظرفی رو از کابینت برمیدارم کثیفه. چندشم میشه از همه ظرفا
یه ساعت بچه رو نگه میداره صدبار واسه شوهرم تعریف میکنه خستم کرده شوهرمم خیلی حساسه رو مادرش اوایل بارداریم هم اومد ۲۰ روز موند به شوهرم گفتم مامانت پس کی میخواد بره؟ کلی بهش برخورد و قیافه گرفت
شما جای من باشی دوباره تحمل میکنی یا دیگه صدات درمیاد که مادرشو ببره
هرچند دارم از حرص میترکم ولی از یه طرف میگم تحمل کنم تا گورشو گم کنه از یه طرفم میگم بسه چقدر تحمل کنم برداره ببره مادرشو بسه هرچی اعصاب و روانمو به هم ریخته