الان استخدامی دلم میخاد شرکت کنم ولی میگم چ فایده پارسالم خوندم وسطش میگفتم فایده نداره قبول بشم بدبخت تر میشم چون آدرس محل کارم باز یاد میگیرن باید بهشون باج بدم آبرومو اونجا نبرن
اخر ۱۵تمره کتبی کم آوردم الان دلم میخاد بخونم ولی فایده نداره هرجور خواستم باهاش مدارا کنم گفتم مادره تنهایی کجا برم کدوم شهر عاقبتم چی میشه
موندم بازم وضعیت بهتر نشد
الان دیگ همون راهی ک مشاور گفت مونده۵سال پیش گفت من جات باشم ی خونه اونور شهر اجاره میکنم وسایل میزارم یروز میرم دیگ برنمیگردم بعدم یجا میرم سرکار
گفتنش آسونه عملی کردنش نشدنیه چون سرکار ک نمیتونم برم کار در منزل تدریس خصوصی میتونم فیزیک شیمی ریاضی ام خ خوبه
همین خواهرم نذاشت مامانمو تشویق کرد مانع بشه منو بفرسته ریاضی ن تجربی من تجربی میخاستم گریه کردم گفتم رتبه پزشکی میارم نذاشت چون خودش درسش ضعیف بود اخر پرستاری آزاد شهرستان قبول شد
ولی حتی ۴سال قبل گفتم میخام ولس کنکور تجربی بخونمزود گفت پزشکی بده پرستاری خوبه تو نمیتونی عرضه نداری باز ب مامانم گفت این اینجا باشه من شیفت نمیرم بندازش بیرون وگرن من دیگ خونه نمیام
مامانم همیشه منو قربانی کرده دیگ نمیتونم تحمل کنم له شدم