2777
2789

همش درحال نقشه کشیدن و زور گفتن و تحقیر کردن 

خسته شدم چجوری ازشون جدا بشم 

کلا ب چ بهانه برم شهر دیگ 

دیشب یادم از بلاهایی ک سرم آوردن اومد افکار خودکشی اومد سراغم 

زندگیم دوبار ب طلاق کشوندن با آبروریزی جلو داماد و خانوادش

 
نه بیشتر شبیه زنان صیغه ای ناصرالدین شاهن این زنها

شبیه کارای خرم سلطان 

خواهر وسطیم خیر سرش پرستاره همجا مامانم پز میده مردم فک میکنن چقدر خواهرم خوب اروم بی حاشیه است ولی چنبار منو از خونه پدری بیرون انداخته خونه بنام مامانمه سندش

یبار خدا لعنتش کنه گفت شب ک بخوابی کتری اب جوش رو صورتت میریزم مامانمم پشت اونه 

شهادت دروغ ب نفع اون میداد 

مجبور شدم همون شب از خونه برم بیرون 

خدا ازش نگذره 

بعد مامانم پز داد تو فکر کردی مومنی دختر من مومنه بگو بگو 

خواهرم با هزار ادا گفت من هروقت شیفتم مریضها لیوان آب میخان بهشون میدم اونام دعام میکنن میگن چ پرستار خوبی بقیه بما آب نمیدن داروهامو بخوریم 

اینهمه در حق من جنایت کرده زمستون سرد آذر برف بود منو انداخت بیرون کلیه هام مریض شده 

مردم فقط ظاهر آدمها رو میبینن 

 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شبیه کارای خرم سلطان خواهر وسطیم خیر سرش پرستاره همجا مامانم پز میده مردم فک میکنن چقدر خواهرم خوب ا ...

تو چندسالته مجردی یجوری خودتو از اونجا نجات بده آدم های درستی نیستن

مطمئنی مادر وخواهرتن؟

چندماه قبل ب مامانم گفتم کاش یتیم بودم تو پرورشگاه 

لااقل الان با ی آدم معمولی کارگر ازدواج کرده بودم ی زندگی عادی داشتم 

ولی اینا نذاشتن

 مشاور رفتم فقط ۳ ۴تا از کارای مامانم گفتم گفت فرار کن برو یجایی ادرستو ب هیشکی نده قضیه مشکل کلیه ام روم نشد ب مشاور بگم 

بخاطرش نمیتونم برم سر کار مثلا شغل اداری یا منظم باشم درد یهویی میگیره 

الان خرجم‌از اجاره خونم هست اگ برم شهر دیگ چجوری اجاره از مستاجرم بگیرم مامانم مانع میشه مشکل تراشی میکنه جلو همه نقش بازی میکنه خودش مادر فداکار نشون میده گاهی عمدا اعصابم خرد میکنه اونروز سر ی نبات خریدن بهم گفت تو دیابت داری نخر گفتم‌ندارم چرا دروغ میگی خودت ۷۰سالته بمن انگ مریضی میزنی قهر کردم یهو متلک انداخت چته ارث باباتو میخای گفتم اره سهممو بده 

همو باز جلو چشم مردم گفت ببینین نمک نشناس ازم ارث میراث میخاد 

 
تو چندسالته مجردی یجوری خودتو از اونجا نجات بده آدم های درستی نیستن

مطلقه ۳۹ 

دیشب یاد کاراشون افتادم داشتم دق میکردم الان صورتم خیس اشکه 

هرخواستکاری اومد مامانم راه نداد 

اونوقت خواهرم لو رفت ک تو بیمارستان رفته شماره ی دکتر پیدا کرده داده مامانم تا اون مخ پسره رو بزنه بیاد خواهرمو بگیره چون ن خشگله ن مدروز هست لباس‌های قدیمی میپوشه بشدت خسیس پول خرج پوستش نمیکنه 

بعد واس قلدری گفته فقط شوهر پزشک میخوام حالا مامانم کمک اون میکنه بعدا پرسیدم گفت پسره تا فهمید خواهرت کیه گفت نمیخام رفت 

اونوقت من واقعی خواستگار پزشک داشتم عمومی 

ولی بخاطر رفتارای اینا رد کردم رفت 

چون گفت راه نمیدم برو تو خیابون مراسم بگیر

 
چندماه قبل ب مامانم گفتم کاش یتیم بودم تو پرورشگاه لااقل الان با ی آدم معمولی کارگر ازدواج کرده بودم ...

خدابهت صبر بده واقعا باهاش نمون تروخدا 

با ادم اشتباه زندگی کردن فقط تورو نابود میکنه

ازش شکایت کن بگو تو مسائل زندگیت دخالت میکنه 

اگه ارثی هم داری ازش بگیر 

تا حالش جا بیاد

خدابهت صبر بده واقعا باهاش نمون تروخدا با ادم اشتباه زندگی کردن فقط تورو نابود میکنهازش شکایت کن بگو ...

یبار وکیل گفت از مادرت شکایت کن گفتم بهش اذیتم نکن وگرن وکیل گفته قانونا میتونی شکایت کنی گفت بکن شکایت کن جلو قاضی ک‌گریه کنم همون تورو میندازه زندون 

میگم فرزند ناخلفی اشک بریزم همه باور میکنن 

راست میگ‌همین الانم همسایه هارو انداخته ب جونم اونروز ی خانمه همسن خودم یهو منو مامانمو دید اومد وسط حرفها گفت مامانت خ خوبه اذیتش نکن 

یا نقاشی ک اومد خونمون نقاشی کرد یبار تلفنی با مامانم حرف زده بعدا بهم زنگ‌زد گفت مامانت خ خوبه 

همه گول اداهاش میخورن خ مظلوم نمایی بلده مشاور گفت از پسش برنمیای همه عمرت ب ثابت کردن اینکه بی گناهی میگذره گفت فقط یروز برو دیگ برنگرد 

گفتم گفته ب همه میگم خرابی اگ بری 

گفت بزار بگه مهم نیست جونت مهمتره💔

 
خدابهت صبر بده واقعا باهاش نمون تروخدا با ادم اشتباه زندگی کردن فقط تورو نابود میکنهازش شکایت کن بگو ...

مامانم خودشیفتگی داره ی علائمی از اختلال دیگم داره تو روانشناسی اسمش مونچهاوزن نیابتی هست عمدا آسیب میزنه تا خودش کمک کنه تا بگه من مادر خوبی ام 

کار پیدا کردم تهدیدم کرد گفت اگ بری پرتت میکنم تو هیابون 

تا همیشه زیردست و محتاجش باشم بتونه تو سرم بزنه یبار باهاش قهر کردم اب نون روم قطع کرد گفت من جات بودم با خودم قهر نمیکردم 

نمیدونم چجوری خودم از این وضع دربیارم آزاد بشم

 
یبار وکیل گفت از مادرت شکایت کن گفتم بهش اذیتم نکن وگرن وکیل گفته قانونا میتونی شکایت کنی گفت بکن شک ...

قانون مظلوم نمایی حالیش نیست ولی منم با مشاورت موافقم 

از ادمای سمی زندگیت دور شو 

بزار هر اراجیفی درموردت میگن بگن تو یه بار شانس زندگی کردن داری 

خدا از خلق همه ما یه هدفی داشته نذا عمرتو یه زن شیطان صفت ازت بگیره 

مامانم خودشیفتگی داره ی علائمی از اختلال دیگم داره تو روانشناسی اسمش مونچهاوزن نیابتی هست عمدا آسیب ...

فقط ازش فرار کن بخدا راست میگم مگه تو بردشی مگه الان قرن برده داریه از مشاورت کمک بگیر ازش تا میتونی دور شو

خدابهت صبر بده واقعا باهاش نمون تروخدا با ادم اشتباه زندگی کردن فقط تورو نابود میکنهازش شکایت کن بگو ...

الان استخدامی دلم میخاد شرکت کنم ولی میگم چ فایده پارسالم خوندم وسطش میگفتم فایده نداره قبول بشم بدبخت تر میشم چون آدرس محل کارم باز یاد میگیرن باید بهشون باج بدم آبرومو اونجا نبرن 

اخر ۱۵تمره کتبی کم آوردم الان دلم میخاد بخونم ولی فایده نداره هرجور خواستم باهاش مدارا کنم گفتم مادره تنهایی کجا برم کدوم شهر عاقبتم چی میشه 

موندم بازم وضعیت بهتر نشد 

الان دیگ همون راهی ک مشاور گفت مونده۵سال پیش گفت من جات باشم ی خونه اونور شهر اجاره میکنم وسایل میزارم یروز میرم دیگ برنمیگردم بعدم یجا میرم سرکار 

گفتنش آسونه عملی کردنش نشدنیه چون سرکار ک نمیتونم برم کار در منزل تدریس خصوصی میتونم فیزیک شیمی ریاضی ام خ خوبه

همین خواهرم نذاشت مامانمو تشویق کرد مانع بشه منو بفرسته ریاضی ن تجربی من تجربی میخاستم گریه کردم گفتم رتبه پزشکی میارم نذاشت چون خودش درسش ضعیف بود اخر پرستاری آزاد شهرستان قبول شد

ولی حتی ۴سال قبل گفتم میخام ولس کنکور تجربی بخونم‌زود گفت پزشکی بده پرستاری خوبه تو نمیتونی عرضه نداری باز ب مامانم گفت این اینجا باشه من شیفت نمیرم بندازش بیرون وگرن من دیگ خونه نمیام 

مامانم همیشه منو قربانی کرده دیگ نمیتونم تحمل کنم له شدم 


 
الان استخدامی دلم میخاد شرکت کنم ولی میگم چ فایده پارسالم خوندم وسطش میگفتم فایده نداره قبول بشم بدب ...

تا کی میخوای اذیت شی ولشون کن هیچ غلطی نمیتونن بکنن ادمی که همش تهدید میکنه میترسونه خودش میترسه تو یه بار جلوشون وایسا 

قانون جهان همینه تا وقتی تو بخای تو سری خور باشی جهان بلاهایی سرت میاره ک اون سرش ناپیدا ولی تو بخوای خودتو نجات بدی خدا هم هواتو داره دور شو خودتو نجات بده فرشته نجات هرکس خوده درونشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ناشناس

mim_min | 26 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز