ما زنها از بچگی یاد گرفتیم "زن خوب" یعنی کسی که تحمل داره، گذشت داره، غر نمیزنه، فداکاره، قانعه، مهربونه، همیشه لبخند میزنه.
اما هیچکس نگفت "زن خوب" میتونه همون زنی باشه که مرز داره، نه میگه، خسته میشه، توقع داره، خودش رو اولویت میدونه، و گاهی سکوت نمیکنه.
به نظرم جامعه از ما یه "فرشتهی مطیع" ساخته، نه یه "انسان واقعی".
هر وقت زنی گفت «نمیخوام»، «حقمه»، یا «دوست ندارم» اینطور برداشت میشه که خودخواه و سر به هواست.
واقعن کی قراره بفهمیم زن بودن، یعنی واقعی و رُک بودن؟
نه نسخهی ایدهآلی که بقیه برامون نوشتن.
آیا هنوزم زن خوب بودن یعنی سکوت و سازش؟
یا دوران این تعریف تموم شده؟...