دیشب خونه مادر شوهرم بودم موقع ناهار درست کردن تو اشپز خونه باد معدشو خالی کرد جلو من ( گوزید) منم خیلی بهم برخورد و گفتم یکن شخصیت ادمو حفظ کنین حد اقل تو آشپزخونه نگوزین بعد برگشت گفت زبون دراز شدی و چقدر پرویی داشتیم بحث میکردیم زنگ زدم شوهرم بیاد دنبالم تو ماشین که براش تعریف کردم اونم شروع کرد به دعوا کردن و گفت تو غلط کردی جواب مادرم رو اینجوری دادی و فکر کردی کی هستی گمشو برو و پیادم کرد در خونه مامانم
منم ی نفرو چند بار بیشتر ندیدم پیشم گوزید فک کردم در رفته به رو خودم نیاوردم گفتم بدبخت خجالت نکشه بعد چند ثانیه چند تا پشت سر هم بلنددد، میگفت چرا جلو خودمو بگیرم اذیت بشم دلم درد بگیره😂😂😂