2777
2789
آهاااا خجسته بلا بود شما رمانشو خوندید؟ چه داستان جذابی داره

تو رمانش خواهرش اسمش نهضت بود شوهرم داشت شوهرم تاجر بود یه پسرم داشت چاقم بود 

هرکس علیه هرکس تاپیک زد زود باور نکنید ازش اسکرین شات بخواهید آدم دوروغگو و حقیر زیاده که مثلا می‌خوان تو مجازی یه کاربر خراب کنند😆                 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

رحیم چجوریه تو ازدواج با محبوبه؟ اذیت میکنه؟ لاشیه؟

یکسری عادتای خاص داره که محبوبه دوست نداره

بعد کم کم از هم سرد میشن و رحیم میره دنبال دختر بازی و...

این وسط مادر رحیمم اتیش بیار معرکه میشده

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
تو رمانش خواهرش اسمش نهضت بود شوهرم داشت شوهرم تاجر بود یه پسرم داشت چاقم بود

سه تا خواهرن

اول نزهت

بعد محبوبه

اخرم خجسته

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
سه تا خواهرناول نزهتبعد محبوبهاخرم خجسته

تبمنتاج زن منصور کچل و آبله رو بود درستهد

هرکس علیه هرکس تاپیک زد زود باور نکنید ازش اسکرین شات بخواهید آدم دوروغگو و حقیر زیاده که مثلا می‌خوان تو مجازی یه کاربر خراب کنند😆                 

تبمنتاج زن منصور کچل و آبله رو بود درستهد

اره بیچاره💔

ولی خیلی خانوم نازنینی بود

دلم براش خیلی سوخت

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
پس نتیجه میشه ک منصور هم خوب نبوده س تا زن گرفته

تا یه حدی حق داشت

ولی مجبور نبود سه تا زن بگیره

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
من سریالو خیلی دوست دارم فقط بنظرم یکم بینی خجسته غیر عادی هستبینی بازیگرش مشخصه عمل شده بعد تو سریا ...

آره فکر میکردم فقط خودم با این قضیه مشکل دارم 😁 و یک قسمت‌هایی از داستان رو تغییر دادن مثلاً توی کتاب اصلا خجسته عاشق منصور نبود نمی‌دونم چرا اینقدر تغییرات دادن بازی ترلان پروانه هم بیشتر شبیه دخترای دهه هشتاد و یا نود هست و اصلا حس اینکه یک دختر محجوب زمان قدیمه رو نمیده

ترجیح میدم به ذوق خویش دیوانه باشم، تا به میل دیگران عاقل...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز