بچه ها ببخشید من نه خواهری دارم که باهاش حرف بزنم نه هیچی تنها جایی ک دارم این جاس
من از قبل دوسش داشتم ولی نمیدونست
شبی ک فهمیدم اونم دوسم داره انگار داشتم خواب میدیدم باورم نمیشد
چون من هییییچ کاری نکردم ک بیاد سمتم ی جوری رفتار میکردم انگار زنده و مردش واسم مهم نیست
با پای خودش اومد
کلی ذوق و شوق
حرفای قشنگ
برنامه های آینده
ته دلم یه ترس بود ازین ک تموم این چیزا تهش برام بشه عذاب
تا وقتی سرد بودم همه چی خوب بود
همین ک فهمید وابستش شدم همه چی از هم پاشید
و متاسفاااانه از هر چی ترسید دل من سرش اومد!!!!!!
به بدترین شکل ممکن همه چیز خراب شد
هیییییییییییییییچ راه برگشتی نیست
هر دومون کلی به شخصیت هم توهین کردیم
بچه ها من جز اون هیچ کسو نمیخوام
۵ ماه گذشت و هییییچ ادمیو حتی در حد سلام کردن ندیدم
من فقط همونو میخوام
کاش آخرین باری ک دیدمش میدونستم آخرین باره
کاش منم مثل اون بیخیال بودم
انقدر گریه کردم پوست گونم خشک شده