خانوادم باور میکردن اینجارو گفتم کسی باور نمیکنه و البته مادر شوهرم فکر میکرد چون میخولم ازش دور شم میگم،اولین عید نوروز بود خونمون بودیم خواهرمینا شام خونمون بودن،اینا وقتی اومدن شوهر من هنوز سرکار بود یهو دامادمون گفت علی کجاس گفتم هنوز نیومده تو راهه بعد شنیدم به خواهرم گفت دروغ میگه علی تو اتاق قایم شده بعد به هوای تراس و سیگار کشیدن پاشد کل خونه رو گشت دید نه واقعا شوهرم خونه نیست بعد به خواهرم گفته بود به قرآن خودم دیدم علی از اون اتاق اومد بیرون دویید رفت تو اون یکی اتاق،ببین حتی اونم دیده بود😬
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
