2777
2789
عنوان

با مادرم قهرکردم

113 بازدید | 6 پست

یمدته تند تند قهرمیکنم سرچیزای کوچیک ازبس قهرنکردم گله نکردم شدن کینه الان یاد گرفتم ناراحت میشم گله میکنم ولی دیگه عادت کردم صبح گفتم تلفنی حرفمون شد سربچم که منو اذیت میکنه مامانم چنان میتوپه بهش منم این حالتشو فقط وقتایی دیدم که ازبچه ای متنفره اینجور میکنه دیگه باز بااینحال ظهررفتم خونشونم داداشم اومد دیگه باز سر حرف بازشد میبینم میگه گفته همتون به بچم محبت نمیکنید فلان گفتم اینطور میکنه بابچم چن دفعه هم بهش گفتم من بچمو دعوا میکنم تو کاریش نداشته باش نمیخوام بچم ذهنیتش خراب بشه بعدم میاد پیش شوهرم تعریف میکنه آبروم میره گفت خوب میکنم گفتم تو دقیقا ازلچه ای که بدت میاد اینجور باهاش رفتارمیکنی من خو میشناسمت تو این خانداده بزرگ شدم پسرخالمم شیطون بود بدت ازش می اومد همینطوریش میکردی الانم پسر منه داداشمم واسه اینکه جو عوض کنه گفت عی لنا والا آرشام هرروز میاد بالا میگه باباجون نمیدونم چرا اونقد ازما بدش میاد مادری بهتره مامانم تو اتاق گفت والا همتون میخوا جونتون دربیاد که....بقیش نگفت منظورش این بود که میخوا جونمون دربیاد که دختر داداشمو دوس داره راست هم میگه از روز اول تولدش تا الان که پنج سالشه بزرگش کرده مادرش شاغله بعد به من طعنه میزنه برم کمکش کار کنم آشپزخونه تمیز کنم خرج کنم براشون ناهار درست میکنه برا هردوتا داداشام چون زناشون شاغلن بچه هاشونو میبرن میارن مهد مدرسه برابچه من حوصله ندارن باز با اینحال گفتم بی خیال رفت بیرون گفتم صب کن باهم بریم گفت نمیخواد بیایی بامن نیا پشت سرش رفتم اون ازجلو میرفت نموند برسم دیگه منم غرورم شکست راهمو کج کردم باز زفتم توپارک برگشتم باهاش رفتم پیاده روی نگو این اینو زحمت میدونه که من باهاش میرم پارک پیاده روی یا میره بیرون زنگ میزنم کجایی منم بیام رسیدم هفته بازار گفت من نمیام میخوایی بری برو گفتم نمیخوام بعدمن خواستم برم مغازه کفش فروشی قسط بدم گفتم بریم گفت نمیام شاید تو خیابون فشارم افتاد منظورش این بود منت میزاشت مثلا من میگم صب کن منم بیام پیاده روی یا گشتن توخیابون ومغازه ها منم تنهاش گذاشتم ورفتم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چرا انقدر اصرار داری بچسبی بهش؟

ازبدبختی ازتنهایی خواهرندارم هیچ دوستی هم ندارم بعدازظهراکه میشه اون که روزانه میره پیاده روی منم اکثرازنگ میزنم باهاش میرم نگو اون منت میزاره باهام میاد انگارمن مثلا اصرارمیکنم یابخاطر منه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792