این بچه به قدری رو مخه به قدری تخس و بی ادبه که نگم
یعنی خدا شاهده لنگه ی پدرشه ذاتا به پدرش کشیده ۹ سالشه انگار بچه ۲ سالست
امروز نمیدونم چرا سردرد بدی دارم از اینور هم میگرن دارم اینا هم پاشدن اومدن اینجا ، دیدم نمیان بالا رفتم پایین دیدم بچه خواهرم میگه من نمیام میخوام تو کوچه بازی کنم ، گفتم عزیزم کوچه جای بازی نیست اینجا پایین شهره بچه هارو درجا میدزدن اگه بدزدنت امکان نداره دیگه پیدات کنیم شر نکن بیا بریم بالا هروقت رفتی خونتون برو تو کوچه خودتون بازی کن ، دیدم نیومد که نیومد ، مامانم با اون پا های داغونش اومد پایین گفت عب نداره من اینجا میشینم این یکم بازی کنه شما برید بالا ، خواهرم و شوهرش رفتن بالا منم دیدم کم کم داره سرما میفته گفتم بسه دیگه مامانمو از چهارمین طبقه کشیدی پایین سردمونه بیا بریم بالا دیدم بازم میگه نه میخوام بازی کنم دیگه حرصم دراومد یدونه زدم بهش گفتم بیا برو دیگه پدرمونو درآوردی هی من هیچی نمیگم فردا بدزدنت اولین نفر بابات میگه بچه ی من تو کوچه ی شما دزدیده شد اومدیم خونه شما این اتفاق افتاد حالا یه عمر بیا شرمندگی بکش ، گریه کرد رفت بالا به باباش گفت خاله منو زد اونم دماغشو آویزون کرد برگشته به خواهرم میگه چاییتو خوردی پاشو بریم 😏 منم گفتم بچه هاتونو درست تربیت کنید وگرنه جامعه خودش تربیت میکنه ، حالا همین آدم به خواهرم میگه یکی دیگه بیاریم درحالی که وقتی این بچه دنیا اومد منو مامانم چهل روز نخوابیدیم چشمامون از کاسه بیرون زده بود چون کولیک داشت تا صبح جیغ میزد ، ولی این عین خرس می‌خوابید یکبار بیدار نمیشد بگه اون بچه بچه ی منم هست بذارید یکمم من نگهش دارم شما بخوابید مرتیکه عوضی
خدا میدونه چقد ازش بدم میاد دخترش هم لنگه خودشه
