اول بگم جاری من شوهر خودشو ببخشید سگ حساب نمیکنه یعنی شوهره جرئت نداره درباره بوش یه نظری بده این سریع میپره بهش که نخیر من مادرشم تو میدونی یا من،یا بارها شده دعوا کردن پاشده رفته خونه باباش کل شهر فهمیدن،خونش همیشه بازارشامه غذاش املت و سوپ و کوکوعه ماهی یکبار شاید خورشت بذاره که اونم منت میذاره سر شوهرش
حالا اینا ربطی به کسی نداره گفتم که بدونید
بعد این آدم شوهر منم میبینه کلا میشه یه آدم دیگه
زبون باز،خودشیرین،زرنگ...
منم شوهرم چندوقتع قهریم دلیلش شکاکی شوهرمه و تاپیکای قبلیم هست با من حرف نمیزنه