با یه پسری در ارتباط بودم تو مجردی عشقی بهش نداشتم حتی یکبارم ندیدمش شمارمم نداشت فقط مجازی اون مث یه دوست بود برامهمین من افسرده بودم حال خوبی نداشتم یه همصحبت بود ولی اون فکر میکرد ی روزی مخ منو میزنه و ازدواج میکنیم
یبار خیلی بد دعوا کردیم جدا شدیم منم ۲هفته بعدش ازش حلالیت طلبیدم بااینکه مقصر دعوامونم خودش بود و همچی تموم
چندین ماه بعدش من سنتی ازدواج کردم دوسالی میگذره وقتی فهمید اومد تهدیدم کرد میرمبه شوهرت تو فقط برا پولشی نه خودش باید ابروتو ببرم باید زندگیتو خراب کنم شوهرت ولت کنه بره ولی این کارو نمیکنممن نامرد نیستم
ولی گاهی دم خونمون میدیدمش یا تو کوچه
یروز صبح که از خونه زدمبیرون دیدمش نمیدونم تعقیبم کرد یا مسیرمون یکی بود
ولی دوسال گذشت و کاری نکرد
امشب با دم در حیاط بودم یهو دیدمش با ماشین یه مکث ۵ثانیه ای کرد رفت باز وایساد باز رفت
خیلییی ازش میترسم اون هیچی از من نداره جز یه شماره کارت که برا تولدم هدیه داد منم برا تولد اون دادم
میگفت میرم رسید پولو نشون شوهرت میدم😐
بعد تهدیدشم تو اینستا استوری میزاشت کم زیاد بودیم ولی واقعی بودیم
بنظرتون خطری تهدیدم میکنه من هیچ نسبتی جز یه همصحبت باهاش نداشتم هیچوقت محبتیمبهش نکردم همیشم جوابشو نمیدادمبلاکش میکردم میومد با یه پیجفیکمیگفت فقط بمون هیچی نمیخوام ازت بچه هم نیست۳۰به بالا سنشه