من به خاطر یه سری مشکلاتی که تو زایمان برام پیش اومد یه هفته بیمارستان بستری شدم و ۳ بار رفتم اتاق عمل . بعد از مرخص شدن کمردرد و پادرد خیلییی شدید گرفتم در حدی که نمیتونستم از جا بلند بشم . به خاطر همین به دخترم تا دو ماهگی شیر خودمو دادم . بعد کمکی شیرخشک دادم اما کلا شیر خشکی شد و دیگه سینمو نگرفت با اینکه شیرم خوب بود . الان نزدیک ۷ ماهشه و من عذاب وجدان ولم نمیکنه. همش میگم کاش اون دردا رو تحمل میکردم اما بچم هیچ وقت با شیشه شیر و شیرخشک آشنا نشده بود .
بچه زردی داشت مرخص کردن گفتن نیازی ب دستگاه نیست و ماما راهنماییتون میکنه برای بهبود زردی... هرروز زردی بیشتر میشد و ماما میگفت شیر خوردن نوزاد و وزن گیریش مهمه، کار رسید ب جایی ک بچه بیحال بود و حس نداشت میک بزنه، بدنشم ضعیف شده بود و وزن کم کرده بود، دهنش برفک زد و اون برفک و منتقل کرد ب من ... اینجا ماما تصمیم گرفت به شیرکمکی و در کنارش دوشیدن شیر، و درمان برفک، همین باعث شد دیگه بچه عادت کرد ب شیشه از اون طرفم بدن من ب خاطر دوشیدن زیاد شیر زخم شد وحشتناک... خلاصه ک در نهایت بعد بهبود زردی و برفک، چون بچه دیگه ب شیشه عادت کرده بود تلاشمون برای شیر دادن دوباره بی فایده بود و گرسنه میموند همش ...🤕 هنوزم شیر دارم ولی نمیگیره
عزیزم شما که مشکل داشتی من اینقدر دیدم که عمدا بدون هیچ مشکلی ندادن.واسه اینکه شبها راحت بخوابه و مادرش و شوهرش پاشن به بچه شیرخشک بدن.دیگه قسمت بچه تون این بوده.عذاب وجدان رو بزار کنار .دیگه زندگی اونجور که میخوایم پیش نمیره.انشاالله که تنش سلامت باشه