من ۱۷به اجبار پدرو مادرم ازدواج کردم و ۱۹سالگی پسر اولمو بدنیا اوردم ازدواجمم سنتی بود لج کردم کنار نیومدم هروز دعوا با همسرم بلخره یجا گفتم بسه حالا ک شده از الان شروع کن شوهرم هم البته پسر خوبی بود خیلی منعطف کم کم پسرم بزرگتر شد اللن ۶سالشه ناخن میکارم کلاس زبان میرم باشگاه استخر شوهرمم حمایتم میکنه کاری بخوام انجام میده خلاصه عالی شدم زندگیمونم پیشرفت میکرد امسالم میخواستم برم سرکار ک دیدم حاملم🥹😂دیگه الان ۹ سال ازازدواجمون میگذره پسرم و شوهرم لحظه شماری میکنن برای کوچولو منم بخاطر سرکار رفتن ناراحت بودم ک شوهرم دیگه ماشینمو عوض کرد برام همونی دوست داشتم گرفت هدیه 😍الان واقعا احساس خوشبختی میکنم ولی با پدر مادرم قطع ارتباطم همیشه منو از سرشون وا کردن پدر و مادر خپبی نداشتم عوضش همسرم عالیه خدا اون درو بست این درو وا کرد شکر