حدود دو سال خورده ای هست تا چیزی میشه بهم بی احترامی میکنه هرچی از دهنش بیاد میگه به من دلم سوخته رفتم آشتی باهاش زده منو بلاک کرده بارها هرگز بلاکش نکردم امشب بحثی پیش اومد دوباره مثل قبل رفتار کرد منم دیگه بهش گفتم باشه تا تو باشی به من توهین نکنی گفت که بلاکت میکنم و.. زد بلاک منم رفتم از همه جا بلاکش کردم دلم خیلی خنک شد حسابی بخاطر شرایطی من خونه مادرم اون خونه مادرش فعلا خونه نگرفتیم ولی عروسی کردیم امشب خیلی حالم خوبه احساس سبکی میکنم دلم خنک شد بلاکش کردم این اولین باره اینکارو میکردم قبلنا میترسیدم ولی دیگه از ضعیف شدن متنفرم دوسدارم قوی باشم اون سمت من بیاد برای منت کشی چه مقصر بودم چه نبودم بارها رفتم عذرخواهی ومنت کشی اینباربهشم گفتم باشه یجوری باهات رفتار میکنم از بدی ها وبدرفتارهایی که با من کردی پشیمون بشی بچه سرزنش ونگیدجدا شو واقعا دوسشدارم فقط میخام شخصیت جدیدی از خودم بسازم خسته شدم از ضعیف بودن ودنبالش افتادن برای آشتی
آفرین خویش کردی منو شوهرم اوایل مثل شما بودیم من میرفتم جلو و اون بی محلی میکرد. تا وقتی دوستم گفت مردها مثل سایه میمونن، هرچی دنبالشون بری ، ازت دور میشن. ازون موقع دیگه سمتش نرفتم. و الان زندگی بهتری دارم
آفرین خویش کردی منو شوهرم اوایل مثل شما بودیم من میرفتم جلو و اون بی محلی میکرد. تا وقتی دوستم گفت م ...
درسته که متنت و حرف دوست واقعی بود ولی به شدتم تلخه
پاسخ های شما در مورد غلط املایی هاتون یا نظراتی که خودم میذارم هیچ اهمیتی واسم نداره کلا نخونده از بخش اعلانات حذف میکنم به اسم هیج کاربری هم توجه نمیکنم مگر اتفاقی