خودت که پشت کوهی اصلی که زیر هجده ازدواج کردی
نه به کم قانع ایی نه صبر و تحمل بالا داری
چند چندی با خودت؟
تازه اوایل دهه بیست سالگی این چه رفتاریه
لذت ببر از نامزدی بری خونه خودت آشپزی و تمیز کاری و مهمون داری و......... خلاصه هزارتا مسولیت میریزه سرت. این روزهاهم تموم میشه و یادت میره
اگه یکم تجملات رو کنار بذارید همه چیز حل میشه
هم خدا رو میخای هم خرما رو
هم کاخ و جهیزیه آنچنانی و عروسی مجلل میخوای هم سرعت عمل میخوای
داغونی دهاتی چکارت کرده
دهاتیا انسانهای اولیه نیستن عزیزدلم
ی کلمه دیگه پیدا کن برا توهین کردن لطفا
من دختر روستایی و دهاتی هستم ب قول شما
ولی اگه بدونی همین دهاتمون چندتا دختر پسر مهندس و دکتر و معلم تربیت شدن توی این محیط
چقدر تحصیل کرده داریم
چقد دختر مهندس نفت شدن و سرچاه نفت نظارت میکنن
همیشه همینه منم دوست داشتم زود برم با همسرم بود بیشتر میخواست عقد بمونیم ولی من بهش گفتم پس اصلا همو نمیبینیم شرایط رو براش سخت کردم البته من ۳۰سالم بود و اینکه بابام هم به شدت حساس بود تو عقد رفت و آمد کردن یا خونه نامزد موندن رو اجازه نمیداد منم از این موضوع استفاده کردم و بهش فشار میاوردم اگر بابام محدودیت نمیذاشت قطعا بیشتر طول میکشید
